English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quoth i U گفتم
quoth U گفتم
i told him not to go U به او گفتم نرود
i told him not to go U به او گفتم نرو
I spoke my mind. U من خیلی رک گفتم.
i merely told him that U همینقدربه او گفتم که
i merely told him that U فقط به او گفتم که
Mark my words . Remember what I told you . U یادت باشد چه گفتم
I was saying to myself that. . . U داشتم تو دلم می گفتم که ...
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
There you are, what did I tell you ? U بیا!( بفرما !) بهت که که گفتم
isaid in my last U در اخرین نامه خود گفتم
I kept saying it tI'll I was blue in the face. U آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
I was not serious , it was meant as a jock . U جدی نمی گفتم مقصودم شوخی بود
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
another U دیگری
thirds U به دیگری
third U به دیگری
t' other U دیگری
tother U دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
at another time U در زمان دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
other U متفاوت دیگری
at second hand U از قول دیگری
onother's money U پول دیگری
heteronomous U پیروقانون دیگری
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
consecutively U یکی پس از دیگری
others U متفاوت دیگری
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
converting U تغییر چیزی به دیگری
converts U تغییر چیزی به دیگری
i had no a U چاره دیگری نداشتم
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
transplant U درجای دیگری نشاندن
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
alternately U تغییر از یکی به دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
detinue U ضبط مال دیگری
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
assumpsit U تقبل دیون دیگری
personifying U رل دیگری بازی کردن
predecease U مرگ قبل از دیگری
predecease U قبل از دیگری مردن
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
transplanted U درجای دیگری نشاندن
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
transplants U درجای دیگری نشاندن
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
personify U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
it is of a different kind U قسم دیگری است
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
one after a U یکی درپی دیگری
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
transplanting U درجای دیگری نشاندن
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
release U اعراض از حق به نفع دیگری
another U کسی [چیز] دیگری
one country or another U این یا یک کشور دیگری
released U اعراض از حق به نفع دیگری
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
outdistances U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
transmutation U تبدیل عنصری بعنصر دیگری
outdistanced U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
multiplicand U عددی که در دیگری ضرب شود
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
outdistance U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
girlfriend U زنی که دوست زن دیگری است
transfusable U قابل تزریق در جسم دیگری
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
rights of way U حق عبور از روی ملک دیگری
vicariousness U خود را به جای دیگری گذاشتن
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
ghostwrite U بنام شخص دیگری نوشتن
he took a different view U نظریه دیگری اتخاذ کرد
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
outdistancing U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
vests U واگذاری حقی یامالی به دیگری
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
sublease U به مستاجر دیگری اجاره دادن
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
relocation U انتقال به محل دیگری ازحافظه
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
match U تنظیم ثبات معادل با دیگری
be a carbon copy <idiom> U دقیقا مثل دیگری بودن
to connect with a flight U به پرواز [دیگری] وصل شدن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
suffragan U تابع منطقه یاقسمت دیگری
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
to shift a burden U کاری رابدوش دیگری گذاشتن
unless you are otherwise engaged U اگر کار دیگری نداری
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
global U را با دیگری در متن عوض میکند
globally U را با دیگری در متن عوض میکند
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
pur autre vie U برای مدت عمر دیگری
overlaps U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
throw down the gauntlet <idiom> U به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
are these a more apples U هیچ سیب دیگری هست
matches U تنظیم ثبات معادل با دیگری
drag in <idiom> U پا فشاری روی موضوع دیگری
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
proxy U بنمایندگی دیگری رای دادن
new person <idiom> U شخص دیگری شدن ،بهترشدن
vest U واگذاری حقی یامالی به دیگری
to be moved to another school U به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
common of piscary U حق ماهی گیری درابهای دیگری
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
rehousing U به جای دیگری اسکان دادن
overlap U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
inherit U وارث شدن از دیگری گرفتن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
girlfriends U زنی که دوست زن دیگری است
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
inheriting U وارث شدن از دیگری گرفتن
transmissions U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
inherits U وارث شدن از دیگری گرفتن
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
alternate U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
postfix U کلمه یا حرف نوشته شده پس از دیگری
voyager U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
bloodsucker U کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
compurgator U یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
deforciant U کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
conditional U فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
dutch uncle U کسی که به سختی دیگری راملامت کند
drift bolt U میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
multiplying U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiply U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplies U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplied U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
ecesis U قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
comparisons U یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparison U یکی از این دو از دیگری سریع تر است
heteronomy U انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
modulus U باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
lead in U چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
eep U گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com